تعریف تاریخ
در جلد اول کتاب «ترجمه و شرح بدایه الحکمه» (به تألیف علامه سید محمدحسین طباطبایی و به کوشش علی شیروانی هرندی-چاپ اول-سال 1370 انتشارات الزهراء صفحات 4 و 5) چنین میخوانیم: پیش از فراگیری یک دانش خاص لازم است چند چیز برای دانشجو روشن باشد. یکی از این امور تعریف آن علم است. تعریف کردن یک علم موجب میشود که دانشجو نسبت به مسایل مطرح شده در آن علم، ذهنیت روشنی پیدا کند و بداند که در صدد آموختن چه مطالبی است و در نتیجه از جهل مرکب نسبت به مطالب آن رشته خاص بدر آمده و دورنمای روشنی از آن علم بدست آورد. در مرحله دوم باید موضوع آن علم معین و کاملاً توضیح داده شود تا هرگونه ابهامی نسبت به آن برطرف شود. اهمیت دانستن موضوع از آن جاست که موضوع یک علم محور مسایل آن علم میباشد و از این رو نقش عمدهای در تعریف آن علم ایفاء میکند، تا آن جا که بسیاری از موارد، یک دانش خاص به وسیله موضوع آن شناسایی میشود... در مرحله سوم باید غایت و هدف آن دانش خاص تبیین گردد. مقصود از غایت یک علم نتیجه و یا نتایجی است که بر آموختن آن علم، مترتب میشود. البته نخستین چیزی که با فراگیری یک علم عاید انسان میگردد همان آگاهی نسبت به پارهای حقایق و افزوده شدن اطلاعات؛ و به دیگر سخن؛ تبدیل ظلمت جهل به نور علم است.
پس با توجه به سخن بالا از مرحوم علامه طباطبایی بهتر در آن دیدیم تا نخست تعریفی از تاریخ نماییم.
واژه تاریخ، شاید واژهای عربی بوده است که در گذر زمان، زبان و ادبیات پارسی را نیز با خود همراه کرده است. اگر بخواهیم در یک واژه آن را معنی کنیم باید آن را گذشتهنگاری بدانیم.
در لغتنامه دهخدا در این مورد چنین میخوانیم:
تاریخ . (ع مص ، اِ) تأریخ . توریخ . نوشتن کتاب را. (منتهی الارب ). وقت چیزی پدید کردن . و در اصطلاح ، تعیین کردن ْ مدتی را از ابتدای امر عظیم و قدیم مشهور تا ظهور امر ثانی که عقب او است تا که دریافته شود بزمانه ٔ آینده و دیگر مدت ظهور این امر ثانی بلحاظ نسبت بعد مدت امر قدیم مشهور اول ... (غیاث اللغات ) (آنندراج ). سیوطی در المزهر بنقل از مجمل ِ ابن فارس آرد: تاریخ کلمه ٔ معرب است . جوالیقی در المعرب گوید: گویند «تاریخ » که مردم بدان وقایع را نگارند عربی محض نیست بلکه مسلمانان آنرا از اهل کتاب گرفته اند. تاریخ مسلمانان از سال هجرت شروع شد و در زمان خلافت عمر رضی اﷲعنه ثابت گردید و از آن پس تاکنون صورت تاریخی بخود گرفته است . بعضی گفته اند کلمه ٔ مذکور عربی است و از لغت «ارخ » بفتح همزه و کسر آن بمعنی بچه گاو وحشی اشتقاق یافته است ، اگر مؤنث باشد بنابراین وجه مناسبت تاریخ با این معنی آنست که مانند تولد بچه حادثه ای پدید می آید. ... و گفته اند «أرخ » (بفتح اول ) بمعنی وقت است و «تاریخ » بمعنی توقیت است . (المعرب چ مصر صص 89 - 90). مؤلف کشاف اصطلاحات الفنون آرد: «تاریخ » در لغت تعریف زمان است و گویند این کلمه مقلوب تأخیر است و نیز آنرا بمعنی غایت دانند، چنانکه گویند فلان تاریخ مردم خود می باشد یعنی شرف آنان بدو منتهی گردد و اینکه گویند این عمل در تاریخ فلان انجام شده است بمعنی اینست که در وقتی انجام شده است که بدان منتهی گردیده است ، و باز گویند که این کلمه ٔ عربی نیست بلکه مصدر مؤرخ است که معرب ماه روز میباشد، و اما در اصطلاح منجمین و غیره تعیین روزی که در آن امر مشهوری بین ملت یا دولتی آشکار شده یاآنکه در آن روز واقعه ٔ ترسناکی چون زلزله یا طوفان حادث گردیده باشد و برای تعیین وقت چه پیش از آن و چه پس از آن آنرا بدان نسبت دهند. و گاهی کلمه ٔ تاریخ بر خود آن روز و بر مدتی که بین آن روز و وقت مفروض است اطلاق شود. و سخنوران کلمه ٔ تاریخ را بر لفظی اطلاق کنند که حروف مکتوب آن بحساب جُمَّل آن روز را نشان میدهد . و گویند تاریخ نزد بلغا عبارتست از آنکه از جهت حدوث واقعه ای لفظی یا مصراعی را که بحسب حروف مکتوبه از روی حساب جُمَّل موافق تاریخ سال هجری از آن باشد، تاریخ آن قرار دهند. و احسن آنست که کلمه ٔ تاریخ مناسب باشد بدان واقعه چنانکه ابراهیم خان فتح جنگ ، در بنگاله مسجدی ساخت و شخصی این مصراع را تاریخ آن قرار داد: «بنای کلمه ٔثانی نهاد ابراهیم » - انتهی . (کشاف اصطلاحات الفنون چ احمد جودت ج 1 صص 63 - 64). مؤلف کشف الظنون بنقل از مفتاح السعاده آرد: تاریخ در لغت عرب بیان زمان بطور مطلق است ، چنانکه در صحاح آمده گفته میشود: ارخت الکتاب تأریخاً و ورخته توریخاً» و گفته شده است این کلمه معرب «ماه و روز» است ، و در اصطلاح عرب تعیین وقت است برای نسبت دادن زمان به آن ، خواه گذشته باشد، خواه آینده و حال ... و نیز گفته شده است که تاریخ عبارتست از تعداد روزها و شب هائی که از سال یا ماه گذشته . (کشف الظنون چ 1 استانبول ج 1 ص 212).
...لفظ تاریخ را بعضی عربی دانستند و برخی معرب از یک لفظ فارسی ، و در کتب معتبره ٔ عربی تاریخ (با الف) ضبط نشده بلکه توریخ و تأریخ (با همزه ) بمعنی تعیین وقت ضبط شده اما شکی نیست که تاریخ (با الف ) هم در عربی از قدیم مستعمل است و گویا مبدل تأریخ (با همزه )است . (فرهنگ نظام ). هر سال با نسبت به یک واقعه ٔ مهمه ای که مأخذ نسبت زمان و واقعات بعد است : تاریخ کاغذ من هزاروسیصدوچهل ونه است . (فرهنگ نظام ). مؤلف کشف الظنون آرد:... و گفته شده است شناساندن وقتی است به اینکه آنرا نسبت دهند به اول حادثه ٔبزرگی که در میان ملت یا دولتی شایع باشد یا یک امرترسناک یا از آثار سماوی یا ارضی که وقوع آن بندرت باشد که آن را مبداء تاریخ قرار دهند تا مقدار زمانی که بین آن حادثه و حوادث دیگری که در آینده وقوع یافته است و بخواهند آن را ضبط کنند معلوم سازند. (کشف الظنون چ 1 استانبول ج 1 ص 212). روزمه . سالمه . ماه روز. روزنامه . رقمی که زمان را نماید ، زمان وقوع واقعه ای.
در فرهنگ فارسی عمید نیز چنین میخوانیم: [ ع . ] 1 - (مص م .) زمان چیزی را معین کردن . 2 - (اِ.) عددی که زمان را نشان بدهد. 3 - سرگذشت ها و حوادث پیشینیان . ج . تواریخ . ؛ ~ باستان (قدیم ) دربارة ادواری از ازمنة بسیار قدیم بحث می کند و تا انقراض امپراتوری روم غربی به سال 476 م . خاتمه می یابد. ؛ ~ قرون وسطی دربارة ادواری بحث می کند که مابین تاریخ قدیم و تاریخ جدید قرار دارد. ؛ ~ جدید از زمان کشف قارة امریکا آغاز می شود. ؛ ~ معاصر از حوادث زمان ما یا منسوب به ازمنه ای که هنوز شواهد و آثار آن موجود است بحث می کند.
همچنین در فرهنگ جدید عربی-فارسی ترجمه منجدالطلاب به مترجمی محمد بندر ریگی (چاپ ششم تابستان 1368 انتشارات اسلامی صفحه 5) چنین نوشته شده است: ارخ- (اَرَّخَ تَارِیخاً و آرَخَ مؤارَخَه) الکتاب، تاریخنامه یا کتاب را گذاشت، تاریخ گذاشت، تاریخ آن را معلوم کرد، (التاریخ) سالمه، تاریخگذاری، تاریخُ الشیء، زمان، وقت، دوره، پایان، غایت، ج تواریخ: و علم التاریخ، واقعهنگاری و تاریخنویسی. ذکر کردن حوادث و زمان آنها.
در واقع در تعریف تاریخ باید بگوییم که تاریخ گذشتهنگاری است.
همچنین موضوع تاریخ، پرداختن به رویدادها، رخدادها، شخصیتها و ... که در گذشتهای دور، نزدیک یا حتی هماکنون بودهاند. در حالت کلی فعل تاریخ، فعل مضارع است.
غایت آن نیز برداشتن توشهای برای ادامه مسیر در آیندهای نزدیک، دور یا حتی هماکنون است.
آن چه در این جا ما به دنبال آن هستیم منظم و مرتب کردن تاریخ است. به گونهای که همگان بتوانند شیرینی و عبرتپذیری تاریخ را به راحتی بخوانند و پیش و پس حوادث را به خوبی درک کنند.
باید بدانیم که تاریخ به سه گونه بیان شده است: 1- داستانی 2-دینی 3-مستندنگاری 4-نو
1-داستانی(گذشتهنگاری ادبی): یا بهتر است آن را سینه به سینه در بین عوام و خواص بگوییم. این شیوه بیان گذشتهنگاری، آغازی برای آن نمیتوان گفت. داستانهایی راست یا دروغ، پر از یک کلاغ چهل کلاغ کردنهاست. این تاریخ از شیرینی و جذابیت بسیاری برخوردار است و بیشتر به عنوان یک سرگرمی به آن توجه میشود؛ هرچند نمیتوان از کنار آن هم براحتی گذشت و تاریخ را از آن بری نمود. باید بدانیم که زمان و استناد دقیق در این شیوه وجود ندارد. این گذشتهنگاری از دو قرن پیش وارد دوره جدید خود شد تا رخدادها و رویدادها و یا زندگینامهها علاوه بر داشتن شیرینی و جذابیت ادبی، دقت گذشتهنگاری را بدون دروغپردازی برای همگان بنویسد.
2-دینی(گذشتهنگاری ویژه): این تاریخ نیز همچون داستانی پر از دروغها، اضافات، داستانها و تخیلات است. همچنین رویدادها زمان و استناد دقیقی ندارند. هرچند این نکته نیز ضروری است که گذشتهنگاری دینی پس از میلاد مسیح تا کنون از دقت بیشتری برخوردار شدهاند؛ به ویژه تاریخ اسلام از دقت بیشتری نسبت به بقیه ادیان برخوردار است.
3-مستندنگاری(گذشتهنگاری کلاسیک یا مدرن): در این شیوه بیش از هر چیز مستندات تاریخی به جا مانده برای تاریخ نگار اهمیت پیدا میکند. همچون کتابها، سنگنگارهها و ... و از جذابیت و شیرینی برای خوانشگر آن کاسته شده است. این شیوه گذشتهنگاری را میتوان دارای سه دوره دانست: 1-پیش از اسلام (که بیشتر به شکل سنگنگاره بودهاند و آن را حاکمان و امرا ساخته و نوشتهاند) 2-دوره اسلامی (که از نیمه دوم سده نخست اسلام آغاز شد و دلیل آن اهمیت بیان سیره پیامبر اسلام و جانشینان وی بود. هرچند در گذر زمان شکل تکوینی به خود گرفت و از حدیثنگاریهایی همچون بخاری و یا کافی یه مستندنگاری وارد شد. هر چند این گذشتهنگاری نیز بیشتر توسط توسط حاکمان و امرا نوشته شدهاند و از سنگنگاره به صورت نگاشته تغییر شکل دادهاند، اما بزرگان دینی و دانشمندان مسلمان نیز بر آن مؤثر بودهاند. این شیوه گذشتهنگاری با ورود اسلام به ایران، توسط ایرانیان تکمیل و تدوین بیشتری یافت و هزار سال، گذشتهنگاری به این شیوه باشد. 3-گذشتهنگاری کلاسیک (شیوه تکمیلی دوره اسلامی که طبقهبندیها، مستندنگاریها و مستندات شیوه کلاسیک و درجهبندی پیدا کردند. این شیوه که از چهارصد سال پیش و پس از رنسانس در اروپا شکل گرفت همراه با پیشرفت تکنولوژی و علوم نو از اروپا به سراسر جهان، به سایر جوامع نیز منتقل شد. تنظیم و ترتیب دادن به وقایع و پیدا کردن زمانها، تطبیق تقویمها و ... از مهمترین رویدادهای این دوره گذشتهنگاری است.)
4-نو (گذشتهنگاری مدرن): در این شیوه که میتوان آن را از یک قرن پیش تا کنون دانست، بار دیگر ورود ادبیات (اعم از واقعنگاری یا داستانی) را میبینیم که باعث میشود خوانش گذشته راحتتر به نظر برسد. این شیوه نیز از جامعه اسلامی شروع شد و کمکم سایر جوامع را در نوردید. تا آن جا که جهان اسلام امروزه شاید در آن یک پسرفت رسیده است. گشایش هالیود و ورود سینما به گذشتهنگاری، شاید مهمترین دلیل پس ماندن جهان اسلام در این شیوه باشد.
(بخشبندی بالا صرفاً دیدگاه شخصی نگارنده بر اساس مطالعات و پژوهشها شخصی است.)